تفکر و تعقل

اندیشیدن در گام‌های زندگی و سپس نوشتن

تفکر و تعقل

اندیشیدن در گام‌های زندگی و سپس نوشتن

استفاده از مطالب این وبلاگ حتی بدون ذکر نام رایگان و بلامانع است

عطر آلود یک فیلم ضد دینی نقد فیلم عطرآلود

 

شناسنامه فیلم

کارگردان هادی مقدم‌دوست ، تهیه‌کننده  یوسف منصوری ، نویسنده حسین حسنی ، بازیگران   مصطفی زمانی ، هدی زین‌العابدین ، کوروش تهامی ، همایون ارشادی ، موسیقی : مسعود سخاوت‌دوست ، فیلم‌بردار روزبه رایگا ، تدوین‌گر مهدی حسینی‌وند ، تولید سازمان سینمایی سوره ، توزیع‌کننده حوزه هنری تاریخ‌های انتشار بهمن ۱۴۰۱ (فجر) - ۱۶ خرداد ۱۴۰۳ ، کشور ایران ، زبان فارسی

فروش گیشه ۶٬۰۲۰٬۹۸۷٬۰۰۰ تومان

جوایز

جوایز چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر   ۲۲ بهمن ۱۴۰۱

نامزد بهترین طراحی صحنه      محمدرضا میرزامحمدی نامزد بهترین فیلمبرداری روزبه رایگا ، برنده بهترین موسیقی متن مسعود سخاوت دوست ، نامزد بهترین نقش اول زن هدی زین العابدین ، نامزد بهترین نقش اول مرد     مصطفی زمانی

 سایر جشنواره‌ها

۱. بهترین کارگردانی و نویسندگی: هادی مقدم‌دوست و حسین حسنی برای فیلم «عطرآلود» جایزه بهترین کارگردانی و نویسندگی را به صورت مشترک دریافت کردند. این جایزه از سوی آستان قدس رضوی اهدا شد.

۲. بهترین فیلمنامه: حسین حسنی برای نگارش فیلمنامه «عطرآلود» جایزه بهترین فیلمنامه را از سوی ستاد مبارزه با قاچاق کالا دریافت کرد.

۳. بهترین کارگردانی: هادی مقدم‌دوست همچنین جایزه بهترین کارگردانی را از سوی پارک علم و فناوری قم دریافت کرد.

شناسنامه کارگردان

هادی مقدم دوست، متولد سال 1350، کارگردان و فیلمنامه نویس ایرانی است. او کارگردانی آثاری همچون سریال سرباز، فیلم سینمایی سر به مهر، عطر آلود، هیهات و نویسندگی آثاری همچون فیلم سینمایی شعله ور، بی پولی، تولدی دیگر، سریال وضعیت سفید و... را بر عهده داشته است. او دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه جشنواره فجر و سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی بخش نگاه نو از جشنواره فجر را دریافت کرده است و از فیلمنامه نویسان برجسته کشور در سینما و تلویزیون می‌باشد

خلاصه داستان

علی رزاقی جوانی با استعداد در رشته تولید اسانس و عطر است که در مبارزه با داور زن جشنواره برترین عطر مغلوب می‌شود ولی دست از تلاش برنمی‌دارد تا بتواند عطر اختصاصی خودش را به ثبت برساند . جشنواره عطر و آشایی او با دختری بنام عاطفه که دستیار داور زن جشنواره است منجر به ازدواج آنها می‌شود . در آستانه فرزنددار شدن آنان علی متوجه می‌شود مبتلا به سرطان ریه شده است و چیزی به پایان عمر وی نمانده است لذا تلاش می‌کند با تهیه داروی سقط جنین از تولد فرزندشان جلوگیری کند .

عاطفه اما به محض فهمیدن این موضوع مانع علی شده و از خوردن داروی سقط جنین خودداری می‌‌کند . او می‌داند که علی برای ساختن عطرش نیاز به پول دارد لذا طلاهایش را به علی می‌دهد تا آنا بفروشد ، علی لاها را برای فروش نزد پسرخاله‌اش میبرد ولی او به علی ابتدا پیشنهاد معرفی مشتری خرید طلا و سپس پیشنهاد حمل و جابجایی طلای قاچاق را می‌دهد علی در هر دو مورد متضرر و پشیمان می‌گردد

در نهایت با فروش طلاها و تمرکز بر ساخت عطر به آرزوی دیرینه خود رسیده و در آخرین روزهای زندگی در حالی که با سرطان دست و پنجه نرم می‌کند عطر خود را به ثبت می‎‌رساند

 

فیلم عطرآلود از نگاه منتقدان :

مهمترین نکته گل‌درشت که از چشم منتقدان سینمای ایران دور نمانده است عدم پردازش شخصیت‍ها و بهره گیری از اتفاق برای پیش بردن قصه‌ای نابسامان است

 

به‌عنوان مثال منتقدی انبوه حادثه‌ها و پراکندگی سکانسها در فیلم را نشان از ناشی بودن فیلمنامه‌نویس و کارگردان دانسته و بجای شخصیت پردازی علی به توصیف کاراکتر او توسط اشخاص دیگر بسنده می‌کند

یا منتقدی دیگر کارگردان را اینگونه مینوازد

 

تکیه کارگردان بر انبوه اتفاقات غیر عمیق و عاری از روایت دراماتیک و پرشتاب مانند آشنایی تصادفی علی و عاطفه و ازدواج سریع‌السیر آنان وبارداری سریع‌تر زن اجازه نمی‌دهد تماشاچی به شخصیت‌های فیلم نزدیک شود که یک شکست بزرگ در ابتدای فیلم است

در جایی دیگر فیلم عطرآلود به این شکل توصیف می‌شود

 

زیرقصه‌ها تکه‌تکه و ناتمام رها می‌شوند و کارگردان شخصیت علی را در هر داستانک کامل نمی‌کند که این روند باعث لکنت زبان فیلم می‌شود از سویی دیگر اگرچه عاطفه که شخصیت مکمل فیلم است ولی با کنشمندی بیشتر وزن داستان را در ثلث پایانی فیلم به سمت خود می‌کشاند .

کالبدشناسی موضوع فیلم

موضوع فیلم عطرآلود نحوه برخورد یک انسان با مساله مرگ قریب‎الوقوع ناشی از سرطان است

 فیلم عطرآلود نمایش دهنده تلاشها و تحولات یک انسان در آخرین ماهها و روزهای زندگی‌اش است

 ماجرایی که نمونه‌اش را قبلا در فیلم زیستن (Ikiru_1952) آکیراکوروساوا شاهد بوده‌ایم داستان و پرداختی آنقدر قدرتمند که هفتاد سال بعد از فیلم کوروساوا توسط الیور هرمنس عینا بازسازی شد و با نام زندگی (Living_2022) روی پرده سینما رفت

اما عطرآلود نتوانسته است این دستمایۀ قوی داستانی را تبدیل به فیلمی ارزشمند و درخور توجه کند

فارغ از خلاءهای تکنیکی و نواقص داستانگویی این فیلم باید به این مساله توجه داشت که اساسا هادی مقدم دوست داستان عطرآلود را بر مبنای مکتب روانشناسی اگزیستانسیالیسم روایت میکند

اگزیستانسیالیستها همچون رهبرشان ویکتور فرانکل معنای زندگی انسان را در به نتیجه رساندن اهداف انسان دوستانه و مفید قبل از مرگ تعریف میکنند

درک مفهوم لوگو تراپی یا معنا درمانی

لوگوتراپی یا معنا درمانی، رویکردی درمانی است که به افراد کمک می‌کند معنای زندگی‌شان را پیدا کنند. این روش نوعی روان‌درمانی است که بر آینده و توانایی افراد برای تحمل سختی‌ها و رنج‌ها از طریق جست‌وجوی هدف متمرکز است. لوگوتراپی جنبه‌های فیزیکی، روانی و روحی انسان را با توجه به عملکرد او بررسی می‌کند.

بر خلاف «اراده به لذت» فروید و «اراده به قدرت» آدلر، معنادرمانی مبتنی بر این ایده است که ما توسط یک «اراده به معنا» یا یک میل درونی برای یافتن هدف و معنا در زندگی هدایت می‌شویم

https://ariyazcenter.com/logotherapy-or-meaning-therapy/

 

 

با تمام این تفاسیر و تعابیر برای ایجاد معنا در زندگی انسان باز میبینیم که اگزیستانسیالیستها به دنیای پس از مرگ ایمان و لاجرم اعتنا ندارند

 آنان زندگی را آن زمان معنادار میدانند که انسان با آثار ارزشمندی که از خود بجا می‌گذارد احساس وجود یا اگزیست پیدا کند

برای آشنایی بیشتر با مکتب و یا مذهب مصنوعی اگزیستانسیالیسم قطعاتی از کتاب مرجع رواندرمانی اگزیستانسیالیسم نوشته دکتر اروین د یالوم را با هم مرور میکنیم :

گرچه نفس مرگ آدمی را نابود می‌کند اندیشه مرگ نجاتش می‌دهد صفحه 232

پیش بینی مرگ چشم اندازی فاخر از دلواپسی‌های زندگی پیش روی انسان می‌گسترد صفحه 233

بسیاری از بیماران سرطانی گزارش می‌کنند که زندگی شان در زمان حال پربارتر شده است ... زمان جاودانی اکنون است نه آینده صفحه 234

دکتر یالوم نویسنده رمانهای پرطرفدار رواندرمانی در مکتب اگزیستانسیال با ذکر این جملات توجه مخاطب را به اثرمثبت یاد مرگ در واگذاشتن دلواپسیهای بیهوده زندگی و تصمیم به بهره گیری از زمان حال معطوف میکند و طبق ایدئولوژی اگزیستانسیالیسم توصیه به مفید بودن و نام نیک برجای گذاشتن در پایان عمر میکند :

او (یک بیمار ناتوان شده از یک بیماری مزمن) برنامه‌هایی با اهداف دست یافتنی برای خود ریخت : تکمیل برنامه‌های ناتمام شخصی و حرفه‌ای ، بیان احساسات بر زبان نیامده نسبت به بیماران دیگر، دوستان ، پزشکان و فرزندانش صفحات 238-239

بیمار آموخت به جای شتاب برای پر کردن وقت با آنچه حواسش را پرت می‌کند در جستجوی زمان و زندگی‌ای پربارتر از آنی باشد که قبلا داشت صفحه 242

و پرباری زندگی را در نام نیک برجای گذاشتن میداند همچون این شعر سعدی

بماند سال‌ها این نظم و ترتیب

 ز ما هر ذره خاک افتاده جایی

غرض نقشی است کز ما بازماند

که هستی را نمی‌بینم بقایی

جالب اینجاست که هادی مقدم دوست نیز این دو بیت شعر سعدی را در اپیزود چهارم فیلم هیهات از زبان بازیگر عرب زبان فیلم بازگو میکند تا این باور را تلقین کند که شاید شهدای مدافع حرم نیز دنبال برجای گذاشتن نام نیک بوده‌اند و نه سعادتمندی اخروی

دکتر اروین د یالوم که در جای جای آثارش خودش را یهودی‌زاده خداناباور و شک‌گرا معرفی میکند در هر فرصتی دست به تمسخر اندیشه زندگی پس از مرگ می‌زند

 یالوم در کتاب خیره به خورشید چنین مینویسد

هر دوره تاریخی روش‌های خاص برای مقابله با مرگ دارد مثلا یونان باستان مرگ را کتمان کرده و به افراد قول زندگی پس از مرگ را می‌داد صفحه 100

 

 از آنجایی که مسیحیت همواره قول زندگی پس از مرگ را می‌دهد و روحانیان حامل کلیدهای ورود و خروج به زندگی هستند اکثر مردم برای تسلی پیدا کردن سراغ آن می‌روند تا بار دیگر وعده زندگی پس از مرگ را بشنوند صفحه 100

رد پای پر رنگ اگزیستانسایلیسم در فیلم عطرآلود

بنظر میرسد کارگردان و فیلمنامه‌نویس فیلم عطرآلود سرسپردگی خاصی به آثار نویسنده کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال یعنی دکتر اروین یالوم دارند

شخصیت اصلی فیلم هادی مقدم دوست بسیار شبیه است به مراجعان سرطانی دکتر اروین یالوم که داستان آنها را در بسیاری از کتابهایش همچون «همچون خیره به خورشید» و «مخلوقات فانی» و « مامان و معنای زندگی» میتوان مشاهده کرد

فیلم عطرآلود در حقیقت ترویج دهنده توصیه‌های آموزشی رواندرمانگران مکتب اگزیستانسیالیم به بیماران صعب العلاج برای مواجهه با مرگ قریب الوقوع است

توصیه‌هایی که جز بیخیالی و یا تمرکز بر خلق یک یادگاری عظیم برای بازماندگان چیزی برای انسانِ در حال سفر به سوی خالق و سرای ماندگار ندارد

علی شخصیت اول فیلم اگزیستانسالیستی عطرآلود تلاش می‌کند پیش از مرگ عطر اختراعی خودش را به ثبت برساند و سپس با خیال آسوده بمیرد

علی حالا که فهمیده قرار است بمیرد دنبال جلب رضایت خلق الله و رفع بدهی‌ها و دیون خود نمی‌رود ، حتی به توبه و اصلاح رابطه با خالق نمی‌اندیشد ، بلکه فقط میخواهد از خود نام نیکی در میان بگذارد آنچنانکه حضرت سعدی توصیه می‌کنند :

غرض نقشی است کز ما بازماند

که هستی را نمی‌بینم بقایی

علی در این فیلم هرگز به ملاقات با خدا نمی‌اندیشد اگر چه از سر وظیفه یا عادت نماز هم می‌خواند

هادی مقدم دوست شیفتۀ ساخت آثار روانشناسانه است آنچنانکه در فیلم به ظاهر مذهبی «سر به مهر» مساله اصلی شخصیت اصلی کم‌رویی و خجالت است نه نماز و کاش کسی به آقای مقدم دوست می‌گفت که سرماخوردگی باعث تعطیلی نماز نمی‌شود

مقدم دوست در فیلم «شعله‌ور» ناشیانه و در عین ناتوانی به عقده‌ حقارت شخص می‌پردازد که یک مبحث بسیار پیچیده در علم روانکاوی است

فیلم «بی‌پولی» اگرچه می‌توان گفت اثری توانمند از لحاظ دراماتیک است ولی باز میتوان تلاش نافرجام فیلمنامه‌نویسش را در پا گذاشتن جا پای روانشناسان به وضوح دید

دو محور خدا ناباوری و کتمان زندگی پس از مرگ اگر چه در پدیدۀ نوظهور سینمای معناگرا در ایران در حالت تکثیر است ولی در بلاد کفر و در همان هالیوود این اندیشه دینی مورد بهره‌برداری در روایتهایی جذاب و ملودرام قرار می‌گیرد

به‌عنوان نمونه در فیلم پر هیجان «روح» اثر جری زاکر شخصیت اصلی یعنی سم در همان ابتدای فیلم کشته می‌شود و بقیه ماجرا برای اوکه حالا روح است بر این نظریه طی میشود که دنیای پس از مرگ نیز وجود دارد

و یا فیلم «شهر فرشته‌ها» اثر برد سیلبرلینگ که سراسر مملو از تعالیم مذهبی می‌باشد

و لیکن در ایران متاسفانه آثاری که به مساله زندگی پس از مرگ می‌پردازند عموما یا در قالب طنز خودنمایی می‌کنند و یا به سبک فیلمهای علمی تخیلی ساخته شده‌اند

از آثار طنز در مورد زندگی پس از مرگ میتوان به « شب نشینی در جهنم» ، «توبه نصوح» و «پوست موز» اشاره کرد و از فیلمهای تخیلی این گونه میتوان « سلفی با دموکراسی » و «دموکراسی در روز روشن» را نام برد که همگی آثاری نازل و بدون پشتوانه تحقیقی از مکاتب دینی و مذهبی می‌باشند

منابع :

روان درمانی اگزیستانسیال نوشته دکتر اروین د یالوم ترجمه سپیده حبیب نشر نی چاپ چهاردهم 1392

خیره به خورشید اروین د یالوم ترجمه هانیه عطایی نشر مصدق چاپ اول 1400

 

تحلیل فیلم هولوکاستی LEE 2023

فیلم لی با بازی کیت وینسلت ماجرای یک زن عکاس خبرنگار در جنگ جهانی دوم است که با عکسهایش ماجرای واگن‌های مرگ با گاز و هولوکاست هیتلر را به تصویر می‌کشد


سینمای صهیونیسم طبق فهرستهای ویکی‌پدیا  هر سال حداقل سه چهار فیلم درباره هولوکاست می‌سازد همچون فهرست شیندلر ، پیانیست ، زندگی زیباست ، کتابخوان ...

 

سینمای صهیونیسم همیشه این کار را یا با استفاده از یک کارگردان معروف همچون استیون اسپیلبرگ یا رومن پولانسکی انجام می‌دهد و یا با استفاده از هنرپیشه‌های پرطرفدار مانند مریل استریپ و برد پیت و برای چندمین بار کیت وینسلت

 

سینمای صهیونیسم در فیلم لی با استفاده از یکی از بی‌حیاترین هنرپیشه‌های سینمای غرب یعنی کیت وینسلت می‌خواهد داستان دروغین هولوکاست را به ضرب زن و مشروب و سیگار برای چندمین بار به مخاطب خود قالب کند 

 

فیلم لی در دوران تکنیک زدگی هالیوود دارای داستانی نامنسجم ، کارگردانی بسیار غیرحرفه‌ای با بازی‌های ضعیف و فیلمبرداری شلخته و خارج کادر نتوانسته است به مخاطب خود چیزی بنام فیلم سینمایی بدهد

 

فیلم لی داستان یکپارچه ندارد بلکه در چندین پلان جسته و گریخته  تلاش می‌کند عکس‌های جنگ جهانی دوم یک عکاس جنگی را بازسازی کند به هم بچسباند بجای آنکه تدوین کند

 

کارگردان فیلم لی در کمال بی‌حوصلگی هر کدام از پلان‌هایش را از فیلم‌های قبل از خودش قرض گرفته است به طوری که مخاطب هر تکه از فیلم لی را با  فیلم‌های گذشته مربوط به جنگ جهانی دوم اشتباه می‌گیرد


بنظر می‌رسد یا کارگردان دستمزد کمی گرفته یا اینکه نوشتن فیلمنامه را به هوش مصنوعی سپرده‌اند

 

فیلم لی گویای خستگی سینمای تبلیغاتی غرب از بازگویی هزاران‌بارۀ دروغ هولوکاست است و فقط خواسته سال ۲۰۲۳ هم بنا به وظیفۀ تعریف شده‌اش یک فیلم هولوکاستی تولید کند ولو به شکل یک چادرشب چهل‌تکه

 

#leemovie
#lee2023
#نقد_فیلم
#هولوکاست
#لی_۲۰۲۳
#کیت_وینسلت
#صهیونیسم
#هالیوود
#سینمای_صهیونیسم
#سینمای_سیاسی
#تحلیل_فیلم

تحلیل فیلم زودپز اثر رامبد جوان

 

فیلم زودپز اگرچه از لحاظ فنی فیلمی متوسط است ولیکن از لحاظ محتوایی یک نکته بسیار برجسته دارد و آن این است که یک فیلم استراتژیک است 

 

فیلم زودپز در زیر یک لایه قصه طنز سینمایی دست به بازگویی برخی نکات سیاسی در دکترین دفاعی ایران می‌زند

 

 فیلم زودپز با نقب زدن به خاطرات دوران جنگ و خصوصا شرایط تلخ جنگ شهرها بر موضوع لزوم داشتن موشک دوربرد توسط ایران صحه می‌گذارد

 فیلم زودپز یادآور این بخش از حافظه تاریخی نه‌چندان دور مردم ایران است که صدام و شرکای غربی‌اش در جنگ هشت ساله با ایران پس از شکست در جبهه نظامی روی به موشک‌باران شهرهای بی دفاع ایران آوردند تا بلکه بتوانند اتحاد ، انسجام و روحیه رزمندگان و فرماندهان پرصلابت ایران را در هم بشکنند 

 

فیلم زودپز به بهانه روایت طنزش از حمله ناجوانمردانه دشمن خون‌خوار به دل شهرهای ایران با موشک های آمریکایی می‌گوید و از روحیه مقاوم مردم ایران در آن سال‌های سخت  روایت‌گری می‌کند ، مردمی که در کنار رهبرشان پای به پای رزمندگان مقاومت کردند و نگذاشتند دشمنان پلید حتی یک وجب از خاک ایران را به توبره بکشد

 

فیلم زودپز با روایتی کاملاً سینمایی استدلال می‌کند که برای بودن و ماندن میان دشمنان وحشی باید موشک داشته باشیم 

سینمای ایران در موضوعات استراتژیک بسیار کم کار است

 

از جمله فیلمهای استراتژیک سینمای ایران میتوان به این آثار اشاره کرد :

راه آبی ابریشم ساخته محمد بزرگ نیا ، سلام بمبئی به کارگردانی قربان محمدپور
همچنین فیلم گذشته اثر زیبای اصغر فرهادی را نیز بعنوان یک فیلم استراتژیک نام برد

 

در هالیوود رسم است فیلمهای استراتژیک را یا با بازیگران مشهور می‌سازند یا توسط بازیگری مشهور کارگردانی می‌کنند و یا هردو

گویا این فرمول در سینمای استراتژیک ایران نیز مورد پسند واقع شده که زودپز هم سوپراستار دارد و هم کارگردانش شهرت بازیگری دارد

 

#تحلیل_فیلم
#نقد_فیلم
#سینمای_استراتژیک
#زودپز
#فیلم_زودپز
#محسن_تنابنده
#تنابنده
#نوید_محمدزاده
#رامبد_جوان

تحلیل تله‌فیلم صبحانه با زرافه‌ها ساخته سروش صحت

تِلِه‌فیلم صبحانه با زرافه‌ها داستان پیردامادی است که در شب عروسی‌اش به دلیل مصرف مواد مخدر استنشاقی اوردز می‌کند لذا توسط دوستان لا‌ابالی‌اش جهت درمان به خارج از مکان مراسم عروسی برده می‌شود ، نهایتاً پس از کش و قوس‌های فراوان این داماد  توسط برادر عروس به قتل می‌رسد

 

ماجرا تکرار بدون تغییر سروش صحت در یک تله‌فیلم دیگر است که با همکاری دوستان سر از پرده عریض سینما درآورده است 

در سینما اصطلاح خودش را تکرار کرده است بیشتر در مورد نابازیگران بی‌استعداد در تغییر نقش استفاده می‌شود مانند مهران رجبی , مریم امیرجلالی و نسرین مقانلو ...


کسانی که در میانسالی بصورت اتفاقی سر از تلویزیون و سپس از سینما درآورده و فقط خودشان را تکرار می‌کنند

سروش صحت هم از همین‌گونه است یعنی فانتزی‌نویسی بی‌استعداد که فقط کادر کوچک تلویزیون را می‌شناسد و داستانک‌های بی‌مایه خودش را مرتباً  در زیرآسمان شهر ، ترش و شیرین، ساختمان پزشکان ، پژمان و لیسانسه‌ها تکرار و تکرار کرده است و متأسفانه مسؤولین نابغه گذشتۀ صدا و سیما نیز برایش صوت و جیغ و هورا می‌کشیدند، کف می‌زدند و کف می‌کردند

 

همه دیدیم که سروش صحت در سه فصل سریال هجو لیسانسه‌ها هیچ ابداع و یا پیشرفتی در داستان دو واژه‌ای مشکلات خواستگاری (بخوانید شروع رابطه با جنس مخالف) ایجاد نکرد بعبارتی  لیسانسه‌ها در کل و در اجزاء اصلاً قصه نداشت و این بی‌داستانی در سریال پژمان ، ساختمان پزشکان و سایر آثارش تکرار شد

 

برگردیم به تله‌فیلم صبحانه با زرافه‌ها

به دو دلیل صبحانه با زرافه‌ها فیلم قابل پخش بر پهنه دیوار نقره‌فام سینما نیست

 

دلیل اول کارگردانی تلویزیونی این کار است که فیلم‌برداری  ، نورپردازی ، طراحی صحنه ، بازی‌گردانی و صدابرداری حتی در سطح استانداردهای برودکست تلویزیون هم نیست چه رسد به مدیوم سینما 

 

این مدل کاردستی تصویر‌متحرک را فقط می‌توان در اَن‌بوه کارهای فضای بی در و پیکر شبکه نمایش خانگی دید همچون سریال مگه تموم عمر چندتا بهاره از همین ناکارگردان که بدرد تماشا در کادر کوچک گوشی موبایل مجهز به هندزفری می‌خورد

 

دلیل دوم روایت‌گری این تله‌فیلم است که اصلاً و ابداً در چارچوب روایتگری جاافتادۀ صدسال سینمای قصه‌گوی ناطق نیست به طوری که نه اصول سه‌پرده‌ای سینما در آن حفظ شده ، نه نقاط اوج فراز و فرود ، نه قهرمان و ضد قهرمان و نه باقی قضایا که تو گویی این دیگر چه میوهٔ نارسیده‌ای است

بیش از نود درصد تله‌فیلم صبحانه با زرافه‌ها در فضای بسته استودیویی فیلم‌برداری شده است که باز از این مقدار حجم زیادی از داستان در شب و با نورپردازی مصنوعی به تصویر کشیده می‌شود  و این یعنی عدم سینما ، یعنی تله‌فیلمی در سیاق تله‌تئاتر 

تله‌فیلم صبحانه با زرافه‌ها یک پی‌رنگ ضعیف دارد با موضوع بخشش از نوع گذشتن از حقوق خویشتن که لازمه زندگی بدون تهدید طبقه کارگر با قشر زالووار سرمایه‌دار است


همچنانکه در این تله فیلم هم شاهد زندگی آرام یک سرمایه‌دار بنزسوار (شاهین با بازی بیژن بنفشه‌خواه ) با سه دوست از طبقه پایین هستیم  ( پویا و مجتبی و رضا  با بازی هوتن شکیبا و بهرام رادان و پژمان جمشیدی ) که در پایان دو نفر از طبقه پایینی‌ها به ناچار محکوم به مرگ می‌شوند آن هم با وجود پزشکی از طبقه سرمایه‌دار ، دقیقاً طبق قانون بقا و فنای سینمای لیبرالیستی هالیوود که ضعیفها و سیاه‌پوستان در پایان فیلم از بین رفته‌اند

 

اصولاً سروش صحت بلندگوی مکتب اخلاقی لیبرالیسم است و مفاهیم ارتباطات اجتماعی این اتمسفر را در کارهای مبتدیانه‌اش جار می‌زند
همچنانکه وی در برنامه تلویزیونی کتاب‌باز نیز عموماً  کتابهای انگیزشی سازگاری با شرایط موجود را تبلیغ می‌کرد ،  یعنی بساز چون همینی که هست ، خلاصهٔ روان‌شناسی زرد

 

تله‌فیلم بدون داستان صبحانه با زرافه‌ها نتیجه‌گرا نیست ، انگیزشی هم نیست بلکه فقط با دیالوگ‌های هزل و سخیف جنسی فعل قهقهه را در مخاطب ایجاد میکند به منظور تنظیم تنفس یا یوگای خنده

 

متأسفانه و با عرض پوزش زن در این تله‌فیلم فقط کالای جنسی است که توسط مردان مصرف می‌شود 

 

دنیای مینی‌داستانهای سروش صحت دنیای تلاش برای ایجاد رابطه با جنس مخالف (زن) است همچنانکه زیگموند فروید پیامبر خودخوانده غرب وحشی ، تمام دنیای انسانی را در همین  تک‌موضوع خلاصه کرد

 

این دنیا همان زوتوپیای زندگی حیوانی بشر (حیوان ناطق ) در تمدن جعلی غربی است که فرسنگ‌ها از دنیای انسان در شرق متمدن و علی‌الخصوص تمدن ایران اسلامی فاصله دارد به اندازه فاصله بین ارض تا سماء

 

نکتهٔ دیگر بازی هادی حجازی‌فر ایفاکننده نقشهای متنوع دفاع‌مقدسی در این تله‌فیلم بجای یک پزشک زن‌ذلیل الکلی است

همه می‌دانیم که این نوع تغییر فاز صدوهشتاد درجه‌ای پذیرش نقش برای یک هنرپیشه ژانر ارزشمند دفاع مقدس  تخریب شخصیتهای قهرمان‌گونهٔ شکل گرفته در ذهن مخاطب است

 

حتی در خود غرب نیز جایگاه نقشهای قبلی در ذهن مخاطبان را که توسط یک هنرپیشه شکل گرفته حفظ می‌کنند بعنوان نمونه تام‌کروز هنرپیشه استراتژیک‌ترین فیلمهای هالیوود همچون عملیات غیر ممکن  و تاپ‌گان در نقش آدمهای منفی و ضعیف ظاهر نمی‌شود

 

جای آن دارد که مسؤولان فرهنگی به پاسداشت سرمایه  تمدنی بجای مانده از بزرگان ادب و فرهنگ این مرز و بوم همچون رودکی ، مولوی ، سعدی ، حافظ و فردوسی تا نیما یوشیج ، سهراب سپهری و شهریار در مقابل این قلم‌های هرزه سیاست مستحکمی اتخاذ کنند چرا که این‌گونه ادبیات نازل ذائقه مخاطب ایرانی را تضعیف و خوارپسند می‌کند

 

#سروش_صحت
#نقد_فیلم
#تله_فیلم
#سینما
#صبحانه_با_زرافه_ها
#شبکه_نمایش_خانگی
#پژمان_جمشیدی
#هوتن_شکیبا
#بهرام_رادان
#بیژن_بنفشه_خواه
#هادی_حجازی_فر

Azərbaycan

Azərbaycan və Türkiyə müsəlman qardaşları! Pəhriz neftin təxminən 40%-ni ölkənizin torpağından keçən boru kəmərləri vasitəsilə təmin edir. Bu həyati damarı kəsə bilərsiniz. #Həyati_damarların kəsilməsi Türkiyə və Azərbaycan cəbhəsinin aktivləşməsi onlar üçün ən ağrılı olanıdır və müqavimət üçün bu kəməri vurmaq asandır. Bunu da dərc edin #son_döyüş 👇

ttps://eitaa.com/joinchat/655164164C60aa8f6a7d

 

Azərbaycan#

حکم جلب نتانیاهو صادر شد

حکم جلب نتانیاهو صادر شد

این موش به زودی با گونی زنده‌گیری خواهد شد

احتمالاً توسط محافظانش تحویل جبهه مقاوت خواهد شد
مانند نیما زم

 

Netanyahu's arrest warrant was issued

This mouse will soon be captured alive with a sack

 

He will probably be handed over to the resistance front by his bodyguards
Like  Nima Zam
 
 

 

צו המעצר של נתניהו הוצא

העכבר הזה ייתפס בקרוב חי עם שק

 

הוא כנראה יועבר לחזית ההתנגדות על ידי שומרי הראש שלו
כמו נימה זאם
 

 

#مقاومت
#نتانیاهو
#ترامپ
#اسرائیل
#لبنان
#غزه
#فلسطین
#سوریه
#یمن
#ایران 
#حزب_الله
#انصار_الله
#حماس
#حشد_الشعبی
#netanyahu
#benjamin_netanyahu
#בנימין_נתניהו
#נתניהו

دیروز اتفاقی لحظاتی از سریال اوشین یعنی سال های دور از خانه را تماشا می‌کردم آنجا که دوست اوشین کایو به او می‌گوید با خواستگارت چه کار کردی و اوشین جواب میدهد ردش کردم چون می خواستم زندگی خودم را درست کنم و روی پای خودم بایستم
 حالا که بعد از چند دهه به سریال ژاپنی اوشین نگاه می کنیم می‌بینیم این سریال به تنهایی توانست بذر این تفکر که زن باید روی پای خودش بایستد و کسب و کار خودش را داشته باشد در ذهن زنان و دختران بکارد و الان بعد از چند دهه زنان پیرامون خود را می بینیم که تحت تاثیر همان اندیشه ها شب و روز در تکاپو هستند تا برای نظام‌های سرمایه داری بیگاری کنند
 سریال اوشین ماجرای زنی بود که از خانه‌ی پدری به خاطر فقر خانواده مجبور به مهاجرت برای کار کردن شد و در جوانی روی غلطک پیشرفت اقتصادی افتاد 

اوشین اگرچه ازدواج کرد ولی با خودکشی شوهر بی عرضه‌اش مجبور به کار و خانه داری هم‌زمان شد ولی از آنجایی که در اول و آخر سریال می‌بینیم اوشین بچه‌هایی ناسپاس و بی لیاقت دارد 
در ناخودآگاه ما این ایده شکل می‌گیرد که اگر ما به‌جای اوشین بودیم ازدواج هم نمی‌کردیم 
یعنی اگر فکر کنیم اوشین برای ازدواج هم تبلیغ می‌کرده سخت در اشتباه هستیم

اوشین یک الگوی جذاب و کامل از زن مورد علاقه سیستم سرمایه داری آزاد یعنی لیبرالیسم است زنی که فقط به پیشرفت اقتصادی فکر می کند و اگر فرزندی هم داشته باشد آن را در همین مسیر پول و سرمایه هدایت و تربیت می‌کند
اوشین نمونه کارگر یا برده در سیستم سرمایه داری است چرا که خانواده و زن خانه دار در این سیستم به عنوان مصرف کننده یا انگل تلقی می شوند و نمی توانند کارگر مولد باشند 

لیبرالیسم برای برده سازی زنان با راه اندازی یک مذهب زن_پسند به نام فمینیسم به زنان این گونه القا کرد که شما برده جنسی شوهرانتان نیستید و جای زن توی آشپزخانه و اتاق خواب نیست همچنین با زبان چرب و نرم گفت که بدن زن مال خودش است و هیچ کس مالک بدن زن نیست
 
این مذهب یعنی فمینیسم زنان را با شعار جذاب برای خودت کار کن و کسب و کار خودت را داشته باش آنان را راهی بازار کار کرد

 ولی این شعار جذاب فقط شعار بود و زن از خانه و خانواده بریده شد و مجبور شد برای بقای خودش تن به کارگری و کارمندی بدهد و داشتن کسب و کار شخصی به عنوان یک آرزوی همیشگی در ذهنش باقی بماند و بر پروفایل هایش بنویسد موفق خواهم شد نه فوراً ولی حتماً

در سریال ژاپنی سال های دور از خانه هرگاه اوشین را در جمع خانواده‌اش می‌بینیم چه خانواده پدری چه خانواده خودش و چه در کهنسال در جمع فرزندان حس می کنیم باید پا به فرار بگذارد تا مورد سوء استفاده قرار نگیرد
بله اوشین باید خودش را ناپدید کند تا بار دیگران بر دوش او قرار نگیرد

از سویی دیگر  هر زمان اوشین را در محل کار می‌بینیم همواره خوشحالیم چون در اطراف او آدم‌هایی هستند که با مهربانی او را حمایت کرده و به پیشرفت اقتصادی او کمک می کنند 
این گونه است که دختران دیروز و زنان امروز امیدوار شده بودند که سال های دور از خانه سال هایی پر از ترقی و پر از پیشرفت در کنار آدم‌هایی مهربان تر از مادر و پدر خواهد بود

مایه تاسف است که میبینیم هنوز که هنوزه دختران دیروز که اکنون رخت بازنشستگی به قامت خمیده کارگری‌شان پوشانده‌اند با احساس  شعف و خوشحالی پای تکرار سریال خانمان‌سوز سال های دور از خانه می‌نشینند بی آنکه بیاندیشند این سریال نسلی از زنان را پرورش داد تا به عنوان کارگر ارزان قیمت و بله‌قربان‌گو راهی کارگاه ها و کارخانه های سرمایه داران بشوند حال آنکه این بانوان می‌توانستند ملکه کندوی شیرین خانواده خود باشند و پسرانی مسئولیت پذیر جنگجو و کارآفرین و دخترانی شیر آفرین تربیت کنند

بخش دوم زنان در مقابل بردگی شورش خواهند کرد نقد فیلم بامبشل

زنان داستان واقعی فیلم بامب‌شل شورشگرانی هستند که در حساس‌ترین برهه تاریخی آمریکا یعنی انتخابات ریاست جمهوری اول ترامپ سعی میکنند رئیس هوس‌رانِ شبکه تلویزیونی فاکس‌نیوز را رسوا کنند

مدیری که کارمندانِ زن خود را برده‌ی جنسی خود قلمداد میکند

 

باید صریح بگویم که ما مردها هیچگاه نمی‌توانیم زنانِ فیلم بامب‌شل را درک کنیم مگر آنکه از ما بخواهند یک انگشتمان را قطع کنند تا بتوانیم مشهور شویم و البته نباید این موضوع را با کسی درمیان بگذاریم

 

فیلم بامب‌شل یک گزارش مستند از یک دانه برف است که تبدیل به بهمن می‌شود

یک شورش در سطح انسانهای به استضعاف کشیده شد

چیزی شبیه به قیام بردگان در فیلم اسپارتاکوس

این فیلم نجوای امیدبخشی از رهایی انسانهاست در آخرالزمان برده‌داری مدرن

 

یک گزارش است از بردگی کارمندان خاموش رسانه و بردگی مخاطبان ناآگاه رسانه

بردگی انسانها در زیر چرخ صنعت رسانه

 

و رسانه صنعتی است که قرار بود فرهنگ‌ساز شود ولی فرهنگ‌سوز شد

 

زنان در دنیای رسانه و اقتصاد تا کجا خودشان هستند و جنسیتشان نیستند؟

 

برای پاسخ به سوال بالا کافی‌است ببینیم که 

کدام رئیس حاضر میشود در زمان مرخصی یک کارمند زن یک کارمند مرد جایگزین کند و جنسیت برایش و برای بیزینس‌اش اهمیت نداشته باشد؟

 

شاید دلیل استقبال بانوان از مباحث کارآفرینی و خوداشتغالی این باشد که فضاهای کارمندی و کارگری برای زنان کمی جنسیت‌زده و مسموم شده است

 

هرچند میزان این مسمومیت در کشوری مانند ایران بسیار بسیار پائین است ولی فرهنگ غنی ایرانیان که با آموزه‌های اسلامی درآمیخته است باز یارای تاب‌آوری در مقابل آموزشهای تجارت جهانی‌سازی شده را ندارد

 

آنجا که در انواع و اقسام کتابها و مطالب آموزش تبلیغات و بازاریابی محصولات و خدمات کسب و کار رد پای لیبرالیسم دیده می‌شود نباید از امنیت انسانها مطمئن بود

 

#نقد_فیلم

#فیلم_بامب_شل

#بامب_شل

#بامبشل

#بردگی

#بردگی_جنسی

#بردگی_مدرن

#انقلاب_مستضعفان

#انقلاب_بردگان

#انقلاب_پابرهنگان

تطبیق جالب تسبیحات اربعه با چهار فصل

روی پلاستیک کفش نفر کناری نوشته بود چهارفصل و من در رکعت سوم بودم و داشتم زمزمه می‌کردم که
سُبْحانَ اللهِ
 وَ الْحَمْدُ لِلهِ
وَ لا إلهَ إلاّ اللهُ
وَ اللهُ أکْبَرُ
ناگهای تصویر چهارفصل بهار و تابستان و پاییز و زمستان در ذهنم نقش بست و این چهار ذکر عظیم از لبانم پرکشیدند و بر آن چهار تصویر نشستند

نماز تمام شد و من مشکور از این نعمت معنوی بودم در نزد پروردگار مهربانم

اندیشیدم دیدم انسان جدای از چهارفصل سال و چهار فصل عمر در هر زمان و در هرجا ممکن است یکی از همین چهار حالت برایش پیش بیاید

گاهی مبهوت حسن ظاهری نعمتها میشویم
گاهی غرق بهره‌مندی نعمتها میشویم
زمانی می‌رسد که آنهایی که الهه‌ی ما شده بودند ما را تنها می‌گذارند
و بالاخره متوجه می‌شویم همه فانی هستند  خودشان  زیبایی‌هایشان و توانایی‌هایشان

بله فهم انسانها متفاوت و البته رو به رشد است

برخی جذب زیبایی میشوند و نگاه به نعمت راضی‌شان میکند

برخی باید نعمت را بدست بیاورند و بهره‌ی کامل ببرند

برخی ترجیح میدهند برگ‌ و نوای زیبا را از قامتشان بزدایند و چهره را زرد کنند تا دیگر دچار الهه‌های طمعکار نشوند

و رشدیافته تر آن است که با یک نگاه عاقبت همه‌ی بتهای بزرگ و الهه‌های ظریف  را مرده‌گی و ناتوانی ببیند 

و چه زیباست که در یک ذکر تسبیحات اربعه نماز بتوانیم سیر رشد فکری را تجربه کنیم
سُبْحانَ اللهِ
 وَ الْحَمْدُ لِلهِ
وَ لا إلهَ إلاّ اللهُ
وَ اللهُ أکْبَرُ

#نماز
#تسبیحات
#تسبیحات_اربعه
#چهارفصل
#چهار_فصل

ایده_داستانِ_تجاری برج مسکونی ملاقات

باجناقم داشت از جشن سالانه‌ی کارخانه شان تعریف می‌کرد که اپلیکیشن لابی شروع به بوق زدن کرد دکمه سبز رنگ اپلیکیشن را زدم و با مسئول لابی  به صورت تصویری صحبت کردم

 مرد کت شلواری توی تصویر گفت یکی از دانشجویانم برای رفع اشکال درسی آمده و سپس تصویری از چهره دانشجویم را توسط دوربین پشت سرش روی اپلیکیشن لابی نمایش داد 

از او خواستم که وی را به یکی از کابین های تدریس خصوصی راهنمایی کند باجناقم با تعجب پرسید کابین تدریس خصوصی دیگر چه صیغه ای است

 با لبخندی پیروزمندانه پاسخ دادم یادت هست روزی که میخواستم این واحد مسکونی را در این برج خریداری کنم مزایای اش را برایت تعریف کردم و تو گفتی چرا باید امکانات ملاقات با ارباب رجوع در محل ساختمان مسکونی داشته باشی

 باجناقم گفت بله کاملاً یادم هست گفتم برای این روزها لازم بود پرسید برج شما به جز کابین تدریس خصوصی دیگر چه امکاناتی دارد گفتم سالن تدریس گروهی و یک آمفی‌تئاتر ۵۰ نفره هم دارد که می‌تواند تبدیل به سالن غذاخوری بشود

 خواهر زنم رو کرد به خانمم و گفت نکنه تو هم مراجعین روانشناسی ات را می‌آوری اینجا همسرم خندید و گفت آره ولی نه همیشه و ادامه داد  بیشتر اوقات شاگردان پیلاتسم را درسالن ورزشی برج  آموزش خصوصی میدهم

پسرم وسط  حرف مادرش پرید و گفت خاله جان معلم خصوصی های من هم اینجا من را آموزش می‌دهند در همین کابینهای تدریس خصوصی

در حال تنها گذاشتن مهمان ها بودم که همسرم فلاکس قهوه و جعبه بیسکویت را گذاشت توی کیسه پارچه ای و گفت باز  پذیرایی داشت یادت می‌رفت

 در حالیکه به سمت در می رفتم گفتم من تا نیم ساعت دیگر بر می گردم

پی‌نوشت 
تصویر تزئینی است
داستان تخیلی است و این برج هنوز ساخته نشده است

#ایده_تجاری
#تجاری_سازی_ایده
#داستان_ایده
#سناریونویسی
#استراتژی