تفکر و تعقل

اندیشیدن در گام‌های زندگی و سپس نوشتن

تفکر و تعقل

اندیشیدن در گام‌های زندگی و سپس نوشتن

استفاده از مطالب این وبلاگ حتی بدون ذکر نام رایگان و بلامانع است

بخش دوم زنان در مقابل بردگی شورش خواهند کرد نقد فیلم بامبشل

زنان داستان واقعی فیلم بامب‌شل شورشگرانی هستند که در حساس‌ترین برهه تاریخی آمریکا یعنی انتخابات ریاست جمهوری اول ترامپ سعی میکنند رئیس هوس‌رانِ شبکه تلویزیونی فاکس‌نیوز را رسوا کنند

مدیری که کارمندانِ زن خود را برده‌ی جنسی خود قلمداد میکند

 

باید صریح بگویم که ما مردها هیچگاه نمی‌توانیم زنانِ فیلم بامب‌شل را درک کنیم مگر آنکه از ما بخواهند یک انگشتمان را قطع کنند تا بتوانیم مشهور شویم و البته نباید این موضوع را با کسی درمیان بگذاریم

 

فیلم بامب‌شل یک گزارش مستند از یک دانه برف است که تبدیل به بهمن می‌شود

یک شورش در سطح انسانهای به استضعاف کشیده شد

چیزی شبیه به قیام بردگان در فیلم اسپارتاکوس

این فیلم نجوای امیدبخشی از رهایی انسانهاست در آخرالزمان برده‌داری مدرن

 

یک گزارش است از بردگی کارمندان خاموش رسانه و بردگی مخاطبان ناآگاه رسانه

بردگی انسانها در زیر چرخ صنعت رسانه

 

و رسانه صنعتی است که قرار بود فرهنگ‌ساز شود ولی فرهنگ‌سوز شد

 

زنان در دنیای رسانه و اقتصاد تا کجا خودشان هستند و جنسیتشان نیستند؟

 

برای پاسخ به سوال بالا کافی‌است ببینیم که 

کدام رئیس حاضر میشود در زمان مرخصی یک کارمند زن یک کارمند مرد جایگزین کند و جنسیت برایش و برای بیزینس‌اش اهمیت نداشته باشد؟

 

شاید دلیل استقبال بانوان از مباحث کارآفرینی و خوداشتغالی این باشد که فضاهای کارمندی و کارگری برای زنان کمی جنسیت‌زده و مسموم شده است

 

هرچند میزان این مسمومیت در کشوری مانند ایران بسیار بسیار پائین است ولی فرهنگ غنی ایرانیان که با آموزه‌های اسلامی درآمیخته است باز یارای تاب‌آوری در مقابل آموزشهای تجارت جهانی‌سازی شده را ندارد

 

آنجا که در انواع و اقسام کتابها و مطالب آموزش تبلیغات و بازاریابی محصولات و خدمات کسب و کار رد پای لیبرالیسم دیده می‌شود نباید از امنیت انسانها مطمئن بود

 

#نقد_فیلم

#فیلم_بامب_شل

#بامب_شل

#بامبشل

#بردگی

#بردگی_جنسی

#بردگی_مدرن

#انقلاب_مستضعفان

#انقلاب_بردگان

#انقلاب_پابرهنگان

تطبیق جالب تسبیحات اربعه با چهار فصل

روی پلاستیک کفش نفر کناری نوشته بود چهارفصل و من در رکعت سوم بودم و داشتم زمزمه می‌کردم که
سُبْحانَ اللهِ
 وَ الْحَمْدُ لِلهِ
وَ لا إلهَ إلاّ اللهُ
وَ اللهُ أکْبَرُ
ناگهای تصویر چهارفصل بهار و تابستان و پاییز و زمستان در ذهنم نقش بست و این چهار ذکر عظیم از لبانم پرکشیدند و بر آن چهار تصویر نشستند

نماز تمام شد و من مشکور از این نعمت معنوی بودم در نزد پروردگار مهربانم

اندیشیدم دیدم انسان جدای از چهارفصل سال و چهار فصل عمر در هر زمان و در هرجا ممکن است یکی از همین چهار حالت برایش پیش بیاید

گاهی مبهوت حسن ظاهری نعمتها میشویم
گاهی غرق بهره‌مندی نعمتها میشویم
زمانی می‌رسد که آنهایی که الهه‌ی ما شده بودند ما را تنها می‌گذارند
و بالاخره متوجه می‌شویم همه فانی هستند  خودشان  زیبایی‌هایشان و توانایی‌هایشان

بله فهم انسانها متفاوت و البته رو به رشد است

برخی جذب زیبایی میشوند و نگاه به نعمت راضی‌شان میکند

برخی باید نعمت را بدست بیاورند و بهره‌ی کامل ببرند

برخی ترجیح میدهند برگ‌ و نوای زیبا را از قامتشان بزدایند و چهره را زرد کنند تا دیگر دچار الهه‌های طمعکار نشوند

و رشدیافته تر آن است که با یک نگاه عاقبت همه‌ی بتهای بزرگ و الهه‌های ظریف  را مرده‌گی و ناتوانی ببیند 

و چه زیباست که در یک ذکر تسبیحات اربعه نماز بتوانیم سیر رشد فکری را تجربه کنیم
سُبْحانَ اللهِ
 وَ الْحَمْدُ لِلهِ
وَ لا إلهَ إلاّ اللهُ
وَ اللهُ أکْبَرُ

#نماز
#تسبیحات
#تسبیحات_اربعه
#چهارفصل
#چهار_فصل

ایده_داستانِ_تجاری برج مسکونی ملاقات

باجناقم داشت از جشن سالانه‌ی کارخانه شان تعریف می‌کرد که اپلیکیشن لابی شروع به بوق زدن کرد دکمه سبز رنگ اپلیکیشن را زدم و با مسئول لابی  به صورت تصویری صحبت کردم

 مرد کت شلواری توی تصویر گفت یکی از دانشجویانم برای رفع اشکال درسی آمده و سپس تصویری از چهره دانشجویم را توسط دوربین پشت سرش روی اپلیکیشن لابی نمایش داد 

از او خواستم که وی را به یکی از کابین های تدریس خصوصی راهنمایی کند باجناقم با تعجب پرسید کابین تدریس خصوصی دیگر چه صیغه ای است

 با لبخندی پیروزمندانه پاسخ دادم یادت هست روزی که میخواستم این واحد مسکونی را در این برج خریداری کنم مزایای اش را برایت تعریف کردم و تو گفتی چرا باید امکانات ملاقات با ارباب رجوع در محل ساختمان مسکونی داشته باشی

 باجناقم گفت بله کاملاً یادم هست گفتم برای این روزها لازم بود پرسید برج شما به جز کابین تدریس خصوصی دیگر چه امکاناتی دارد گفتم سالن تدریس گروهی و یک آمفی‌تئاتر ۵۰ نفره هم دارد که می‌تواند تبدیل به سالن غذاخوری بشود

 خواهر زنم رو کرد به خانمم و گفت نکنه تو هم مراجعین روانشناسی ات را می‌آوری اینجا همسرم خندید و گفت آره ولی نه همیشه و ادامه داد  بیشتر اوقات شاگردان پیلاتسم را درسالن ورزشی برج  آموزش خصوصی میدهم

پسرم وسط  حرف مادرش پرید و گفت خاله جان معلم خصوصی های من هم اینجا من را آموزش می‌دهند در همین کابینهای تدریس خصوصی

در حال تنها گذاشتن مهمان ها بودم که همسرم فلاکس قهوه و جعبه بیسکویت را گذاشت توی کیسه پارچه ای و گفت باز  پذیرایی داشت یادت می‌رفت

 در حالیکه به سمت در می رفتم گفتم من تا نیم ساعت دیگر بر می گردم

پی‌نوشت 
تصویر تزئینی است
داستان تخیلی است و این برج هنوز ساخته نشده است

#ایده_تجاری
#تجاری_سازی_ایده
#داستان_ایده
#سناریونویسی
#استراتژی

ایده_داستانِ_تجاری رستوران میوه خوران

ناهار را که خوردیم پدرم گفت باباجان از روزی که ما آمده‌ایم مشهد به جز زیارت جای دیگری نرفتیم مادرت زود دلش میگیرد ما را یک جایی نمی بری

 از خجالت سرخ شدم باید خودم برنامه‌ریزی می‌کردم تا کار به اینجا نرسد
 به همسرم و بچه‌ها گفتم همه زود حاضر بشوید می‌خواهم ببرم‌تان یک رستوران عجیب و غریب
 خانومم گفت ما که الان ناهار خوردیم گفتم اشکالی ندارد دوباره میخوریم 

راه افتادیم رفتیم شاندیز تا رسیدیم به رستوران میوه‌خوران

 همه با تعجب به منوی رستوران میوه‌خوران نگاه می‌کردند 

 یک قاچ هندوانه
 نصف پرتقال پوست کنده 
سیب پوست شده 
سیب پوست نشده
 یک قاچ طالبی
 یک خوشه انگور 

شربت بیدمشک 
شربت گلاب 
شربت نعناع 

هر کسی یک پرس میوه انتخاب کرد و همه سعی می‌کردند میوه های پوست کنده و آماده همدیگر را امتحان کنند

 خانمم گفت من بروم یک چرخی تو باغ رستوران بزنم گفتم برو ولی خرج روی دستمان نگذار 

چند دقیقه بعد با دو سه تا قوطی پلاستیکی برگشت گفت ببین چی پیدا کردم گفتم چی گفت ماسک شفاف‌کننده پوست صورت تهیه شده از پوست میوه‌ی تازه و خودم دیدم چطوری درستش کردند

دست آخر زمان تسویه حساب صندوق دار رستوران میوه خوران گفت اگر میوه پُرسی برای مجالس و جلسات شرکت نیاز داشتین ما در خدمت هستیم

هنگام خروج هم  از جلوی کانتر غذای بیرون‌بر برای افراد وگان یا همان خام‌گیاهخوار عبور کردیم

پی‌نوشت :
این داستان تخیلی است و این رستوران هنوز تأسیس نشده

#آینده_پژوهی
#ایده_پردازی
#داستان_اقتصادی
#داستان_کسب_و_کار
#استراتژی
#سناریونویسی_کسب_و_کار
#mba
#dba

کارکرد اصلی سگ ایجاد وحشت است

سگ گله گوسفندان را میترساند تا از گله دور نشوند و همچنین باعث ترس در روباه و شغال و احتیاط در گرگ می‌شود

سگ نگهبان به‌وسیله‌ی ترساندن سارق متجاوز امنیت ایجاد میکند

حال باید دید سگ خانگی قرار است چه وحشتی را ایجاد کند تا چه احساس ترسی از بین برود

صاحب سگ خانگی از چه می‌ترسد که میخواهد وسیله‌ی ایجاد وحشت همیشه در کنارش باشد؟

از آنسوی قضیه هم باید تحلیل کرد

چه ترسهای باقیمانده‌ای در روان انسانها باید زدوده شود تا نخواهند با ایجاد وحشتِ باواسطه  امنیت ذهنی اجتماعی در خودشان ایجاد کنند

روانشناسان پاسخ دهند

#سگ
#سگ_خانگی
#سگ_وحشی
#سگ_گردانی
#ترسهای_نهفته
#امنیت_ذهنی

نقد فیلم پاریس تگزاس در حد چند سطر

پاریس مظهر احساس و شعر و  تگزاس مظهر جنگ و ثروت و پاریس‌تگزاس یعنی زن و مرد

 فیلم پاریس‌تگزاس می‌خواهد بگوید اگر زن مادر نشود کامل نمی‌شود زندگی‌اش پوچ می‌شود درجا می‌زند رشد نمی‌کند نابود می‌شود

 بعد از تماشای  فیلم پاریس‌تگزاس بعنوان مردِ خانواده می‌فهمی که باید اولویت دوم خانومت باشی و اولویت اولش را فرزندانش قرار دهی
و
 نباید بین زن و فرزندانش قرار بگیری بلکه باید پشت صحنه باشی همچون یک حامی همچون یک چتر 
میفهمی که باید در خدمت زن و فرزندانت باشی تا معنای واقعی پیدا کنی نه آنکه آنها را خدمتگزارِ خود بدانی

فیلم پاریس تگزاس یک فیلم مردانه است مخاطبش مردها هستند گوششان را می گیرد و می‌تاباند و می گوید زن مال تو نیست خانواده مال تو است یعنی تو مال خانواده هستی تو در خدمت خانواده هستی

 فیلم پاریس تگزاس می‌گوید عشق و عاشقی هالیوودی را کنار بگذار عشق یعنی خانواده یعنی زن، مرد و فرزند

در فیلم می‌بینیم که انتقال کودک از یک خانواده به خانواده اصلی اش باعث بی‌روح شدن خانواده اولی می‌شود حال آنکه بازگشت این کودک هشت ساله باعث احیای مادرش می شود همان گونه که جان گرفتن پدرش را باعث شده است است

#پاریس_تگزاس
#نقد_فیلم
#خانواده
#زن_و_مرد
#فرزندآوری
#فرزند_پروری
#روانشناسی_زن
#روانشناسی_مرد

ایده_داستانِ_تجاری مزونِ کودکانِ با سلیقه

برای آنکه به خواهر شوهرم اثبات کنم آدم زودباوریه این بار تصمیم گرفتم پیشنهادش رو برای رفتن به یک فروشگاه مسخره قبول کنم و در مقصد مذکور با خاک یکسانش کنم مخصوصاً این بار که کلی از دوستان و همکارانش رو هم دعوت به بازدید از یک مزون لباس کودکانه عجیب و غریب کرده بود 

دست بچه هامون رو گرفتیم و رفتیم به یک فروشگاه بزرگ ولی پر از رنگ و تزئینات جذاب کودکانه با متلک بهش گفتم اومدیم فروشگاه یا شهربازی خواهرشوهرم خندید و گفت عزیزم غصه نخور هم خرید می کنیم هم بازی

 در ورودی فروشگاه نوشته بود اینجا سی‌وپنج درصد تخفیف می دهیم چون اجازه می‌دهید کودکانتان لباسشان را خودشان انتخاب کنند
رو کردم به همکار خواهرشوهرم و گفتم کلاهبرداری هوشمندانه‌ایه چون بچه دست میزاره روی جنس های گرون و کلی خرید می‌کنه
همکار خواهرشوهرم مودبانه جواب داد به سالی یک بار می ارزه که آدم سرش کلاه بره ولی بچه‌اش یاد بگیره خودش لباس انتخاب کنه
 همسایه خواهرشوهرم هم گفت به خدا من که کلافه میشم هر دفعه برای این تحفه لباس میخرم وقتی می‌رسیم خونه میگه من اینارو دوست ندارم مامان به زور خریدشون 

بچه‌هامون رو بانوانی خوش‌پوش و خوش‌اخلاق که با لبخندهای مهربانانه به پیشواز ما اومده بودن تحویل گرفتند یعنی هر کودک به یک مربی انتخاب لباس سپرده می‌شد و فقط می‌پرسیدند سقف خریدتون چند تومان است و عدد مذکور رو یادداشت می‌کردند

 هاج و واج و کنجکاوانه ایستاده بودم که مسئول فروشگاه از ما خواست به شهربازی بزرگسالان برویم تا حوصله مان سر نرود
 از او پرسیدم اگه دخترم لباس گشاد انتخاب کرد چی جواب داد اون خانومِ همراه کودکتون که اتفاقاً روانشناس هم هست مواظبت میکنه که لباس سایز دختر دلبندتون باشه

 با خیال راحت با خواهر شوهرم و دوستاش رفتیم شهربازی و یک ساعتی به بازی های معمایی و هیجانی مشغول بودیم در کنار قهوه و کیک و چیپس و پفک

ساعتی بعد دخترم در حالی که لباس های جدیدش رو پوشیده بود رفت روی یک سکو تا برای فروشگاه عکس  ازش بگیرن

 پرسیدم این عکسا برای چیه مسئول فروشگاه گفت ما عکس بچه ها رو میذاریم توی پیج‌مون و خوش انتخاب ترین کودک رو با رای مخاطبین اعلام می کنیم و بهش جایزه میدیم
 گفتم کاش به دخترم می‌گفتم چه طوری لباساشو سِت کنه 
خانم مسئول با خنده جواب داد اتفاقا دختر شما از همه‌ی بچه‌های امروز خوش لباس ترشده
 اینجا بود که خواهر شوهرم گفت عمّش قربونش بره که عین داداشم خوش سلیقه است و من رو نشون داد و گفت اینم سلیقه داداشمه دیگه
#آینده_پژوهی
#تجاری_سازی_ایده
#ایده_پردازی
#لباس_کودک
#طراحی_مدل_کسب_و_کار

زنان در مقابل بردگی شورش خواهند کرد نقد فیلم مکس دیوانه

فیلم مکس دیوانه یک فیلم دقیق و کامل از تمام نظریه‌های اتفاقات آخرالزمانی است

یکی از نظریات آینده‌نگرانه به تقابل زنان و مردان در آخرالزمان می‌پردازد

در فیلم مکس دیوانه با دوگونه زن مواجه هستیم که در اصل دو روی یک سکه هستند

زنهایِ فیلم مکسِ‌دیوانه یا خیلی زن هستند یا خیلی مرد

بله در دنیای آشنای فیلم مکسِ‌دیوانه قوانینِ حکومتی و اجتماعی نمی‌گذارند زنها در تعادل باشند
حتی زنی که بچه به دنیا می‌آورد مادر نیست

کارگردان با یک داستان خشن به ما می‌گوید که  زنها اگر بدنشان ناقص یا پیر شود مجبورند برای بقاء شبیه مردان شوند و حتی قوی‌تر از مردان

زنی که یک دست خود را از دست داده موهایش را می‌تراشد تا ناچاراً آنچنان قوی شود که بتواند مردها را فرماندهی کند

و زنهایی که عمری بدون مردان زیسته‌اند زندگی‌شان را همچون کولی‌های خانه‌به‌دوش بر روی موتورسیکلت از دسترس مردان دور نگاه می‌دارند

نویسنده‌ی فیلم مکس دیوانه اگرچه مانند خالقین سری‌های بت‌من و اسپایدرمن و زورو و سوپرمن به منجی یگانه نمی‌اندیشد ولی چاره‌ی نجات بشریت را در طغیان علیه طاغوتهای سه‌گانه یعنی زر و زور و تزویر می‌داند
یعنی انقلاب پابرهنگان

 این انقلاب پابرهنگان را در آخر فیلم چه زیبا به تصویر کشیده است کارگردانِ فیلم مکس دیوانه

آنجا که آب نماد نور و رحمت و پاکی و رشد و تعالی آزاد میشود از اسارت طاغوتی که دیده‌بانش را از کوتوله‌های مریض و ناتوان انتخاب کرده است

#مکس_دیوانه
#مکس_دیوانه_جاده_خشم
#فیلم_آخرالزمانی
#سینمای_آخرالزمانی
#فیمینیسم
#زنان
#جاهلیت_مدرن
#جاهلیت_مدرن_آخرالزمان
#آزادی_زنان
#آزادی_مردان
#آزادی_انسان
#آزادی_بردگان
#سینما
#نقد_فیلم
#آخرالزمان
#انقلاب_بردگان
#انقلاب_مستضعفان
#انقلاب_پابرهنگان

شاید شما هم این دیالوگ برایتان آشنا باشد که گچ و تخته سیاه خیلی خوب بود یادش بخیر می دویدیم دفتر مدرسه گچ برای معلممان می‌آوردیم یا تخته را با اسفنج خیس تمیز می‌کردیم

 اینها حرف‌های متولدین دهه های پنجاه و شصت است همان‌هایی که سالها بعد در دانشگاه بین کلاسهای گچ و تخته‌ای و ماژیک‌وایت‌بردی دومی را تصاحب می‌کردند و همیشه در دانشگاه بر سر این دو مدل کلاس دعوا داشتند و هر گروه زودتر کلاس وایت بردی را تسخیر می‌کرد استادش را به آنجا کوچ می داد

 حالا دلیل چیست که فکر می‌کنیم گچ و تخته بهتر از ماژیک وایت برد است

 تنها دلیلش در واژه نوستالژی یا غم غربت نهفته است

 غربت از کجا

 غریب الزاماً غریب مکانی نیست بلکه می‌تواند غریب زمانی باشد
 انسان هرچه عمر میکند به دلیل تمرکز بر کسب امکانات و فعالیت‌هایش خودمحورتر می شود
و وقتی هم که زندگی و خانواده تشکیل می دهد باز برای رفع نیاز آنان ناچار است بر مدیریتِ کارها بیشتر  تمرکز کند و این تمرکز بر خویش و هدف های انفرادی او را دچار تنهایی و غربت می‌کند

 با این وضع هر گذشته برای او شیرین تر است از زمان فعلی چون  اجتماعی تر از الانش بوده و به عبارتی احساس تنهایی می‌کند

 ما اگر از گچ و تخته تعریف می‌کنیم به خاطر برتر بودن گچ و تخته نیست بلکه به خاطر کیفیت حضور خودمان در آن دوره از زندگی بوده است
 کیفیت حضوری که غربت و تنهایی کمتری داشته است

همچنین است حال پیرمردی که از دوران سفر با الاغ آنچنان تعریف می کند که گویا از همین سمند و پراید الان پرسرعت تر بوده‌اند 

 به همین دلیل است که برخی از ما دیده یا ندیده با حسرت از زمان شاه یاد می کنیم 

در واقع ما در  درون حسرت حال شخصی خودمان را در آن سال‌های دور میخوریم
یعنی
خود فعلی‌مان حسرت خودِ گذشته‌مان را می‌خورد

  در زمان شاه مردم هفته یکبار به حمام خارج از خانه می رفتند و آن هم پس از چند ساعت نشستن در صندلی های نوبتی که  هی جابجا می‌شدند
 و یا در زمان شاه عموم مردم خودرو  نداشتند
 جدای از اینهمه امکانات فعلی

 باید بگویم ما هرچه در زمان عقب تر می‌رویم حال اجتماعی خودمان را باکیفیت‌تر مشاهده می‌کنیم چون تنها نبودیم چون دیده می‌شدیم و لمس می‌شدیم

امام علی علیه السلام می‌فرمایند تخففوا تلحقوا
زندگی را آسان بگیرید( تا به جامعه) ملحق شوید
نهج‌البلاغه خطبه 21

#نوستالژی
#زمان_شاه
#بحران_چهل_سالگی
#تنهایی
#غم_غربت

نماد شناسی عمار در حکومت شیعی

انقلاب بردگان سیاه آمریکا و برده‌زادگان دورگه‌شان اگرچه منجر به تغییرات قانون اساسی این کشور متظاهر شده است ولی ملتِ سیاه پوست آمریکا همچنان از رفتارهای تبعیض نژادگونه رنج می‌کشد

قتل فجیع جورج‌فلوید زیر زانوی مجری قانون در آمریکا نشان‌دهنده بقا و مانایی نگرش برده‌داری در این کشور یا در این تفکر است

 همچنان که در لایه‌ی بیرونیِ دموکرات‌ترین کشور دنیا تفکر برده داری نمودِ عملی پیدا می‌کند در درونی ترین لایه های اندیشه‌ای تفکر جهانی شده‌ی غرب نیز ساختار طبقاتی همچنان جا خوش کرده است

 بعثتِ آخرین پیامبر خدا منجر به آزاد شدن دومینووار بردگان اشرافِ مکه و مدینه گردید
 
عمارِ سیاه‌پوست فرزند یاسر که بنا به قوانین آن دوران به خاطر کنیز بودن مادرش سمیه مهر بردگی بر وجود نازنینش خورده بود اسلام آورد

عمارِ متفکر توانست در اولین گام پدر و مادرش را نیز مسلمان کند 
و البته صبورانه شاهد شهادت آنها زیر سخت‌ترین شکنجه‌های دشمنان اسلام بود

 عمار در زمان پیامبر عظیم‌الشأن محمد مصطفی صلی اللّه علیه و آله نماد آزادی بردگان در نظام فکری اسلام است

 و عمار در زمان امام علی  علیه‌السلام نمادِ بی‌طبقه شدنِ جامعه در  نمونه‌ی حکومت واقعی اسلام است 

عمار رنگین پوست است
برده آزاد شده است
مستضعف است 
و البته اندیشمند است 
اهل بصیرت است
اهل صبر و استقامت است

عمار در میدان جنگ با دست شمشیر می‌زند و با زبان استدلال به حقانیت علی علیه‌السلام می کند

 شخصیت فرهنگی و اندیشه‌ه‌ایِ عمار غلبه دارد بر صفت جنگجویی‌اش
 به نوعی مکمل مالک اشترِ علی علیه‌السلام است
 هرچند مالک اشتر نیز اقیانوسِ عمیقِ معرفت است به امام زمانش

وجود گران‌قدر عمار بر چهره دل‌نشین حکومت علوی همچون خالی سیاه زیبایی این چهره را دوچندان کرده است 

انقلاب مهدویِ پابرهنگان در  آخرالزمان به دست مستضعفینِ صبوری اتفاق خواهد افتاد که البته اهل بصیرت هم هستند

حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام می‌فرمایند : 

 وَ لَا یَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ

 و این پرچم را به دوش نمی‌کشد مگر آن که اهل بصیرت و استقامت و دانایی به موارد حق باشد

 نهج البلاغه خطبه ۱۷۲ 
برخی نسخ خطبه ۱۷۳

#آخرالزمان
#حکومت_علوی
#غدیر
#عمار
#این_عمار
#یاسر
#سمیه
#نهج‌البلاغه
#نهج_البلاغه
#امام_علی علیه السلام
#مهدی_موعود
#امام_زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف